هدایت علوی تبار؛ فاطمه قاسمپور
چکیده
مسئلۀ «اینهمانی شخصی» از مسائلی است که هم در حیات دنیوی کاربرد دارد و هم در حیات اخروی. زیرا بر اساس مفهوم اینهمانی شخصی و معیارهای آن از یکسو مشخص میشود که آیا فردی که اکنون، برای مثال، هفتاد سال دارد همان فردی است که پنجاه سال پیش بیست سال داشت، و از سوی دیگر معلوم میشود که فرد اخروی همان فرد دنیوی است یا نه. متفکران ...
بیشتر
مسئلۀ «اینهمانی شخصی» از مسائلی است که هم در حیات دنیوی کاربرد دارد و هم در حیات اخروی. زیرا بر اساس مفهوم اینهمانی شخصی و معیارهای آن از یکسو مشخص میشود که آیا فردی که اکنون، برای مثال، هفتاد سال دارد همان فردی است که پنجاه سال پیش بیست سال داشت، و از سوی دیگر معلوم میشود که فرد اخروی همان فرد دنیوی است یا نه. متفکران معیارهای گوناگونی برای اینهمانی شخصی ارائه دادهاند که یکی از مهمترین آنها «روح» است. اما از آنجا که جان هیک به روح، بهعنوان جوهری غیرمادی، معتقد نیست و انسان را واحدی روانی ـ جسمی میداند، معیار اینهمانی را «بدن» در نظر میگیرد و با توجه به اینکه به معاد جسمانی و بازآفرینی بدن قائل است، برای اثبات اینهمانی میان فرد اخروی و فرد دنیوی باید نشان دهد که میان بدن اخروی و بدن دنیویِ آنان اینهمانی برقرار است. البته منظور از بدن هم جنبههای جسمی و هم جنبههای روانی انسان است که وحدتی را تشکیل میدهند. او بدین منظور سه وضعیت فرضی را مطرح میکند و بر مبنای آنها نشان میدهد که گرچه بدن فرد در آخرت «بدل» بدن او در دنیا است، اما با این حال اینهمانی میان این دو بدن و، درنتیجه، میان این دو فرد برقرار است. دیدگاه هیک را متفکرانی مانند پِنِلِم، اُلدینگ، کلارک، آودی و فلو مورد انتقاد قرار دادهاند و او به برخی از آنان پاسخ داده است.
جواد طاهری؛ هدایت علوی تبار
چکیده
معنای عقلانی و تحلیلی بداء به عنوان یکی از مهمترین آموزههای شیعۀ امامیه (اثنیعشری) نه تنها بدعتآمیز نیست بلکه با عقل و شرع سازگار است. اهل تسنن در آثار روایی و الهیاتی خود، بداء را بدعت به شمار آورده و آنرا مردود دانستهاند. در مقابل، امامیه بر این باورند که اگر معنای حقیقی این اصطلاح روشن شود (که هدف این نوشتار هم همین است) آنگاه ...
بیشتر
معنای عقلانی و تحلیلی بداء به عنوان یکی از مهمترین آموزههای شیعۀ امامیه (اثنیعشری) نه تنها بدعتآمیز نیست بلکه با عقل و شرع سازگار است. اهل تسنن در آثار روایی و الهیاتی خود، بداء را بدعت به شمار آورده و آنرا مردود دانستهاند. در مقابل، امامیه بر این باورند که اگر معنای حقیقی این اصطلاح روشن شود (که هدف این نوشتار هم همین است) آنگاه همه مسلمانان منجمله اهل تسنن نیز آنرا خواهند پذیرفت. این مقاله به نحو اجمال آراء صاحبنظران مشهور سنی مذهب پیرامون بداء را بیان میکند و سپس با بهرهگیری از شیوۀ الهیات تحلیلی نظر متألهان شیعی را در باب این مفهوم به نحو مبسوط بیان خواهد داشت. موضوعات مهمی همچون معنای لغوی و اصطلاحی بداء، تفاوت بداء و نسخ، نسبت بداء با علم الهی، به مناسبت، مورد بحث قرار خواهند گرفت. نتیجه آنکه، بداء مفهومی است که با دو منبع مهم استنباط آموزههای اسلامی، یعنی عقل و نقل، هیچگونه منافاتی ندارد؛ از آنجا که این دو منبع در مذهب شیعه و سنی معتبر دانسته شدهاند در بحث حاضر به عنوان معیار ورود خواهند یافت
هدایت علوی تبار
چکیده
از نظر مرلو- پونتی ما در متون مسیحی و عملکرد مسیحیت در طول تاریخ با نوعی تناقض مواجهیم؛ مسیحیت گاهی به آرمانهای بشری خدمت کرده است و گاهی خیانت. این تناقض در نمود بیرونی مسیحیت، ریشه در ذات درونی آن دارد یعنی اعتقاد به یک خدای درونی (خدای پدر) و یک خدای بیرونی (خدای پسر). ایمان به خدای پدر به معنای تسلیم در برابر ارادهی او و راضی شدن ...
بیشتر
از نظر مرلو- پونتی ما در متون مسیحی و عملکرد مسیحیت در طول تاریخ با نوعی تناقض مواجهیم؛ مسیحیت گاهی به آرمانهای بشری خدمت کرده است و گاهی خیانت. این تناقض در نمود بیرونی مسیحیت، ریشه در ذات درونی آن دارد یعنی اعتقاد به یک خدای درونی (خدای پدر) و یک خدای بیرونی (خدای پسر). ایمان به خدای پدر به معنای تسلیم در برابر ارادهی او و راضی شدن به وضع موجود است. انسانی که دارای چنین ایمانی است عالم را جدی نمیگیرد و به سستی و تنبلی گرایش پیدا میکند اما ایمان به خدای پسر باعث ورود انسان به تاریخ و خلق معنا و ارزش میشود انسانی که از این ایمان برخوردار است جهار را جدی میگیرد و می:وشد تا آن را تغییر دهد. مرلو – پونتی معتقد است که این تناقض نتایج اجتماعی، سیاسی و اخلاقی نامطلوبی به همراه دارد. مسیحیت از این جهت که به خدای پدر معتقد است محافظه کار است اما از این حیث کهبه خدای پسر اعتقاد دارد انقلابی است. فرد مسیحی چون به دو خدا ایمان دارد نه یک محافظه کار خوب است و نه یک انقلابی خوب؛ بنابراین فردی غیرقابل اعتماد است. مرلو – پونتی پس از رد مسیحیت بهعنوان دینی الهی، در تفسیری دنیوی از دین آن را پدیدهای میداند که بر استحکام روابط میان انسانها برای رسیدن به جهانی بهتر تأکید میکند. در پایان نظر منتقدان مرلو – پونتی بیان میشود.
هدایت علوی تبار
چکیده
سارتر وجود را کاملاً غیرضروری میداند و معتقد است که هیچ موجودی از هیچ ضرورتی برخوردار نیست. بنابراین خدا، که در تفکر دینی موجودی ضروری و واجب دانسته میشود، نمیتواند وجود داشته باشد. او دو استدلال در رد وجود خدا، بهعنوان واجب الوجود، مطرح میکند. در استدلال اول ضرورت علّی وجود خدا و در استدلال دوم ضرورت منطقی وجود او را رد میکند. ...
بیشتر
سارتر وجود را کاملاً غیرضروری میداند و معتقد است که هیچ موجودی از هیچ ضرورتی برخوردار نیست. بنابراین خدا، که در تفکر دینی موجودی ضروری و واجب دانسته میشود، نمیتواند وجود داشته باشد. او دو استدلال در رد وجود خدا، بهعنوان واجب الوجود، مطرح میکند. در استدلال اول ضرورت علّی وجود خدا و در استدلال دوم ضرورت منطقی وجود او را رد میکند. در این مقاله به شرح این دو استدلال و نقد آنها پرداخته میشود.